- خیس شدن
- مرطوب شدن ترشدن
معنی خیس شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بزبیاری بور شدن شرمنده شدن
دو رنگ شدن ابلق گشتن خلنگ گردیدن، به بیماری برص مبتلا شدن
انجام شدن
تباه شدن
پناه بردن به کسی
بتاخیر افتادن
فراهم شدن
پشت سر هم قرار گرفتن: بچه ها ریسه شدند
مواجه شدن و روبرو گشتن
غلبه کردن ظفر یافتن پیروز شدن، مسلط شدن استیلا
بندیدن زندانی شدن
ترکی پارسی فرمان بردن گردن نهادن مطیع شدن تسلیم شدن منقار گشتن
کنایه از خویشتن را هیچ و ناچیز پنداشتن است
اختصاص یافتن
خفه شدن انخناق
آگاهیدن آگاه شدن
بدون رطوبت شدن، رطوبت چیزی از بین رفتن بر طرف شدن نم و رطوبت چیزی خشکیدن
شاد و خوش شدن
ریزه ریزه شدن
تر نهادن، خیس کردن
مرطوب کردن تر کردن، شاشیدن (بچه)
پیش رفتن جلو رفتن بحضور رفتن: رقعتی نبشتم بشرح تمام و پیش شدم، سبقت گرفتن جلوتر رفتن: زم پیش شدن در رفتن، پیشرفت کردن پیشرفت داشتن بنتیجه رسیدن: سالار بکتغدی گفت: این هر دو هیچ نیست و پیش نشود و آب ما ریخته گردد
دو رنگ شدن ابلق گشتن
کلان سال شدن کهن سال گشتن
مستغنی گشتن، بی نیاز شدن
جسور شدن جرات یافتن
غایب شدن، ناپدید شدن
شکار شدن، به دام افتادن
خیسیدن، خیس شدن، تر شدن
بی حس شدن، سست و بی حال شدن
کنایه از غافل شدن، فریب خوردن
جلو رفتن، پیش رفتن، پیشرفت کردن
با خبر شدن، آگاهی یافتن، خبر رسیدن، برای مثال خبر شد به ترکان که آمد سپاه / جهان جوی کیخسرو کینه خواه (فردوسی۲ - ۳/۱۳۳۰)